امروز که این مطلب را مینویسم در بیست و یک سالگی به تعریف جدیدی از خوشبختی رسیده ام. شاید خیلیهایتان فکر کنید خوشبخت بودن در پولدار بودن است، یا سالم بودن یا نداشتن هیچ درد و غصه ای یا داشتن عشقی در زندگی -که البته من منکرشان نیستم- ولی صحبت اصلی من این است که گاهی آدم در زندگی برای خوشبخت بودن به چیزی حتا جزئی تر از اینها نیاز دارد؛ به داشتن "همراه".
وقتی از همراه صحبت میکنم از کسی صحبت میکنم که وقتی دست به کشف جدیدی در زندگی میزنی، یا راههای جدیدی را برای رفتن انتخاب میکنی، یا کار جدیدی را شروع میکنی که هیچ تجربه قبلی درش نداری بیاید کنارت بنشیند و فقط بگوید که نترس از پسش برمیایی. این حداقل ترین کاری است که یک "همراه" میتواند برای آدم انجام دهد. این فرد صرفا عاشقتان، یا معشوق یا دوست و همکار و برادرتان نیست؛ هر کسی که به نحوی به زندگی شما ارتباط دارد میتواند یک نوع همراه اطلاق شود ولی همیشه آدم از افراد نزدیکش بیشتر انتظار دارد دیگر مگر اینطور نیست؟ اینکه وقتی کار جدیدی را شروع میکنی مطمئنا با استرس کار، شرایط سختی و آیا از پسش برخواهم آمدهای زیادی مواجه خواهی بود ولی اینکه کسی کنارت باشد و یا حداقل وقتی از این اضطراب نمیکاهد چیزی هم به سختیهایت اضافه نکند یک تعریف جدید از خوشبختی است که امروز بعد از بیست و یک سال فهمیدم هیچوقت در زندگی نداشتهام.
برچسب : نویسنده : 6nedtlb بازدید : 151