Never ever

ساخت وبلاگ

امشب که زنگ در خانه‌مان را زد و من بی‌خبر از همه جا دیدم با یک دسته گل و هدیه منتظرم ایستاده تا ازم معذرت‌خواهی کند و نشان دهد که رابطه‌مان برایش چقدر ارزش دارد و میخواهد که ادامه پیدا کند؛ به این فکر کردم که آیا این کافیست؟ برای بخشیدن و گذشتن از آدمهایی که خواسته یا ناخواسته به ما ضربه زده‌اند؟ آیا درست است برگشتن به رابطه‌ای که برای تو واقعا تموم شده، با روزهای خوب و بدش پرونده‌اش بسته شده و تو از این آدم و معلقاتش گذر کرده‌ای. آیا یک معذرت خواهی و خواهش ارزش تلاش‌هایت برای گذر کردن را دارد؟ آیا خودت را زیر سوال نمیبری؟ وقتی ماه‌ها تلاش میکنی برای فراموش کردن روزهایی که گذشت، با خودت و احساساتت میجنگی، آنقدر میجنگی تا با خودت به صلح برسی، به آرامش برسی. و یکهو در را باز میکنی و میبینی پیشنهادی وسوسه‌انگیز منتظرت است تا تلاش‌ها و جنگیدن‌ها و آرامش‌ات را زیر پا بگذاری و دوباره خودت را پرت کنی در دل اضطراب‌ها و تنش‌ها. سوالی که باید پرسید این است که آیا آدمی که یک‌بار تو را تنها در این چاه عمیق رها کرده، ارزش این را دارد که دوباره با طنابش به چاه بروی؟ حتی اگر با گل و هدیه درون چاه منتظرت باشد.


• نون ط دسته دار ۱۴۰۱/۰۲/۱۲ | 

رویاهای کنسرو شده...
ما را در سایت رویاهای کنسرو شده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6nedtlb بازدید : 137 تاريخ : سه شنبه 17 خرداد 1401 ساعت: 20:06